نشست رسانههای ایرانی با آقای جان هورگان رهبر اپوزیسیون بیسی، خانم سلینا رابینسون و خانم جودی ویکنز نمایندههای استانی حزب اندیپی
با افزایش حضور جامعهٔ ایرانی در کانادا و در بریتیش کلمبیا، توجه احزاب محتلف به مرور به این جامعه جلب میشود. نمود این اهمیت در انتخابات فدرال سال گذشته دیده شد و با نقش رأی ایرانیان در این انتخابات، اهمیت جامعهٔ ما بیش از پیش بر سیاستمداران روشن شد. در عرصهٔ سیاست استان، حزب دموکراتیک نوین بریتیش کلمبیا حدود دو سال است که بهطور جدی پیگیر ارتباط با جامعهٔ ایرانی است. این ارتباط با حضور آقای جان هورگان، رهبر نیودموکراتهای بریتیش کلمبیا در مراسم نوروزی و پیامهای تبریک او آغاز شد و با بیانیههای مطبوعاتی به زبان فارسی ادامه یافت. سال گذشته این حزب بهمنظور تسهیل ارتباط با ایرانیان در استان، خانم سو همل (Sue Hammel) را به سمت نمایندهٔ نیودموکراتها در امور ایرانیان منصوب نمود؛ او بارها با ایرانیان دیدار کرده است و در برنامههای آنها حضور مییابد. بهجز این نمایندگان نیودموکرات در برنامههای مختلف اجتماعی و فرهنگی در جامعهٔ ایرانی حضور یافتند که از جمله آنها میتوان به حضور و سخنرانی آقای مایک فارنوُرث (Mike Farnworth) نمایندهٔ پورت مودی در برنامهٔ سال گذشتهٔ گروه «همیاری ایرانیان ونکوور» در مورد اقلیتهای جنسی اشاره کرد. در هفتهای که گذشت، دفتر اپوزیسیون نیودموکرات مجلس استان بریتیش کلمبیا جلسهای را با حضور رسانههای فارسیزبان استان برگزار کرد. این جلسه به منظور گفتگو و پرسش و پاسخ با آقای جان هورگان و با حضور خانمها جودی ویکنز و سِلینا رابینسون، نمایندگان کوکئیتلام در مجلس استان برگزار شد.
در آغاز آقای هورگان به دو نوع نگاه به مهاجران به عنوان مهمان، یا به عنوان شریک در جامعه اشاره کرد. همچنین او در مورد شکاف اجتماعی بین افراد با ثروت سرسامآور (به نمایندگی دونالد ترامپ) و سایر مردم در حال دست و پنجه نرمکردن با هزینههای زندگی سخن گفت. او گفت که در برآورد سال مالی گذشته در بریتیش کلمبیا اعلام شد که درآمد دولت در زمینهٔ منابع طبیعی ۴۲ درصد از حد تعیینشده در بودجهٔ سال گذشته عقبتر است و درآمد دولت از محل مالیات نقل و انتقال املاک ۴۵ درصد از میزان پیشبینیشده در بودجه بیشتر است. یعنی دولتی که ادعای رفع کسری بودجه و مدیریت اقتصادی را دارد، ۴۲ درصد از هدف خود در زمینهای عقب مانده که یکی از زیربناهای اقتصاد این استان است. او گفت که پس از ۱۶ سال حضور در دولت لیبرالها باید مدتی را در اپوزیسیون بگذرانند تا اندکی با مشکلات مردم آشنا شوند و از تکبر آنها کاسته شود و متوجه شوند که همه پاسخها نزد آنها نیست. او گفت که نیودموکراتها همیشه به دنبال برابری و عدالت برای همه بودهاند و او میخواهد به عنوان رهبر حزب با تعداد هرچه بیشتر از گروههای فرهنگی و قومی ارتباط برقرار کند. آقای هورگان گفت هرچند این نشست قطعاً مقدمهای بر انتخابات سال آینده است، ما شما را دعوت نکردهایم تا به شما چیزی بفروشیم. ما میخواهیم که شما ما را از مسائل مهمِ جامعهٔ خود آگاه کنید. بهخصوص مسائلی که مورد غفلت قرار گرفتهاند.
در بخش پرسش و پاسخ، ابتدا آقای علیرضا احمدیان از آقای جان هورگان پرسید:
چرا شما خواستید که رهبری اندیپی را در بریتیش کلمبیا بر عهده بگیرید و چرا قصد دارید نخستوزیر این استان بشوید؟ از وقتی که ما به کانادا و به بیسی آمدیم، «بیسی لیبرال» قدرت را در دست داشته است و ما عملکرد «بیسیاندیپی» را تجربه نکردهایم جز اینکه هر آنچه دربارهاش شنیدهایم، حولوحوش موضوع فساد و رسواییها بوده است. رسواییهای افرادی مهم از حزبی که شما رهبرش هستید. شما چطور میخواهید این تصویر را تغییر دهید.
آقای جان هورگان: در پاسخ به سؤال اولتان، باید بگویم الان حدود ۳۰ سال میشود که من با سیاست دمخورم. البته کاملاً اتفاقی بود که من با مدرک فوقلیسانس در رشتهٔ تاریخ، در موزهٔ مجلس (اتاوا) شروع به کار کردم. و تنها کاری که گیرم آمد این بود که نامهها را باز کنم. و در این بین، پیش آمد که من دربارهٔ مشکلات کردها خواندم و با آن آشنا شدم. این مربوط به زمانیست که اینترنتی نبود و خواندن دستخطها کار سادهای نبود. به این ترتیب من فهمیدم که به آن موضوع خاص عشق و علاقه دارم تا اینکه دولت اندیپی در سال ۱۹۹۱ در اینجا دوباره تشکیل شد و من به خانه برگشتم. من در مجلس عوام شاهد و نظارهگر سیاستمداران بودهام؛ سیاستمدارانی از تمامی احزاب و از سال ۱۹۸۳ با اندیپی بودهام. ولی همیشه با نگاهی به تمامی سیاستمداران، سعی کردهام بهترینها را در آنها بیابم و سرمشق قرار دهم. از نظر من اینکه شما پرچم حزب مرا تکان نمیدهی، به این مفهوم نیست که شما آدم خوبی نیستی. آنچه که من در طیِ این ۱۱ سال بهعنوان نمایندهٔ منتخب شاهد بودهام، این بوده که سیستم سیاسی ما به افراد خوب اجازه نمیدهد در امور دولتی کمک کنند، اگر که آنها پرچمی را که باید (دولت وقت) در دست نداشته باشند. و به این ترتیب افراد خوب از صحنهٔ عمومی کنار زده میشوند و این موجب میشود فساد و انحرافات دور و بر ما را بگیرند. البته من فساد بزرگی نمیبینم، و اعتقاد دارم که اینها میتواند بهطور شفاف بررسی و حل شود.
نگاهی به پیشینهٔ جیم پتیسون که حالا قدرتمندترین فرد در استان بیسی است، بیاندازید یا ماجرای رسوایی فِریهای تندرو (Fast Ferries Scandal) در اواخر دههٔ ۱۹۹۰. شخصاً مشکلی با برخورد با فسادها و رسواییها در حزبم ندارم و معتقدم بهجای حرفزدن از گذشته و اتلاف وقت، بهتر است دربارهٔ برنامههای آینده حرف زد. بنابراین تصمیم دارم خیلی رُک و مستقیم جلو بروم و اول از همه با مشکلاتی که «بیسی لیبرال» در اقتصاد ایجاد کرده دستوپنجه نرم کنم و اینکه چطور آنها را باید درست کرد؛ مثلاً در مورد مسکن و همین موضوع ۱۵٪ مالیات اضافهای که برای افراد غیرمقیم در کانادا تعیین شد. این خط مشی که حاصل نشست با پنجاه متخصص امور اقتصادی از دانشگاههای یوبیسی و اسافیو بود که طی جلسات متعدد برگزیده شد که از نظر من راهحل نیست. در مجموع تمرکزم روی برخورد با تصورات غلط که موجب عملکردهای اشتباه میشود و همچنین «آینده» است. و بله، من قصد دارم نخستوزیر بیسی بشوم چون به تمام نخستوزیران قبلی نگاه کردهام و از اشتباهات آنها بسیار چیزها یاد گرفتهام. معتقدم لیبرالها فکر میکنند که جواب همهٔ سؤالات را دارند و دیگر جایی برای ایدههای جدید نیست ولی بیسی باید در را به روی ایدههای جدید باز کند.
آقای مهدیار بیاضی: بسیار خوشحالم که شما حامیِ مشارکت همهٔ ملیتها در عرصهٔ سیاستاید و البته منظورم از این مشارکت در سطوح بالاست، نه صرفاً پایین. طبق تجربهای که داشتهام، واردشدن و مشارکت بهطور مثال در «فدرال اندیپی» هیچ کار سادهای نیست. میخواهم بدانم شما برای سادهترکردنِ این مسئله و اینکه افراد علاقهمند و واجد شرایط فارغ از ملیتشان چگونه میتوانند در عرصهٔ سیاست فعال باشند، چه تمهیدی درنظر گرفتهاید؟
خانم سلینا رابینسون: موضوع جالبی را طرح کردید، ولی سؤالی که برای من پیش آمده، این است که چگونه میفهمید که شما در اموری که باید، مشارکت داده نمیشوید.
آقای مهدیار بیاضی: من لیست بلندبالایی از مثالهای مختلف میتوانم ارائه بدهم که طبیعتاً الان در این جلسه جایش نیست، اما بهطور کلی صحبت از مواردی است که در مقاطعی به ما گفته میشود که مثلاً حالا باید با سطوح بالاتر مشورت و صحبت شود و این خود مؤید آن است که ما را در آن سطوح راهی نیست.
آقای فرهاد صوفی: مهدیار، نمیدانم چرا این برای من اتفاق نیافتاده است. من همواره با افراد مختلف حتی در سطوح بالا از جمله تام مولکر نشست و برخاست داشتهام و هر زمان اراده کردهام، افرادی را که خواستهام ملاقات کردهام.
آقای مهدیار بیاضی: نکتهٔ موردنظر من مشارکت مردم نبود بلکه سادهترکردنِ پروسه و تشویق مردم به مشارکت بود. درواقع قصدم از طرح این موضوع صرفِ انتقادکردن نبود.
خانم شری سلطانی (تلویزیون پرواز): بهعنوان رسانه، ما تا بهحال با افراد زیادی مصاحبه کردهایم؛ افرادی از دولت هارپر و لیبرال و… و البته در سطوح مختلف. منتها آنچه نهایتاً برداشت ماست، این است که افراد یادشده اغلب زمانی به سراغ ما آمدهاند که نیاز داشتهاند موضوعی را طرح نمایند و درواقع نیاز به تریبون ما بهعنوان رسانه بوده است. اما همانطور که آقای مهدیارهم گفت، در زمینهٔ مشارکت، موضوع تنها در حد حرف باقی مانده است.
آقای جان هورگان: بهعقیدهٔ من پرداختن به فرهنگ ملیتهای مختلف تنها محدود به مراسم فرهنگی نیست. با این که من مسحور نوروز و فرهنگ ایرانیام و ما حتی در دفتر اپوزیسیون در مجلس استان در ویکتوریا سفرهٔ هفتسین چیدیم، این صرفاً برای آنکه بگوئیم فرهنگ ایرانی را پاس داشتهایم کافی نیست و ما باید عمیقتر به این مسئله نگاه کنیم. بهطور مثال پرداختن به موضوع آموزش زبان فارسی یا هر زبان دیگری برای ملیتی دیگر، جدیت ما را در احترام به آن فرهنگ نشان میدهد. بنابراین اینکه ما یک روز خاص را برای ملیتی مطرح و پُررنگ کنیم، کار خاصی انجام ندادهایم. به این مشارکت نمیگویند، این توکِنیزم (Tokenism) است. باید عمیقتر از آن دید. مسئله فقط این نیست که افرادی از تمام ملیتها حتماً در سمتی انتخاب شوند، بلکه باید افرادی را از بینِ آنها در سطوح گوناگون دولتی استخدام کرد و اجازه داد نقش داشته باشند. بهطور مثال در کمپین انتخاباتی جودی، که البته خودش بهتر میتواند توضیح دهد، تعداد زیادی از داوطلبان ایرانی بودند.
خانم جودی ویکنز: ممنونم برای تمام نظراتی که داده شد؛ فکر میکنم همهٔ آنها بسیار درستاند. تصور میکنم همهٔ ملیتها مایلاند ببینند که نمایندهٔ منتخبشان نقشی در جامعه آنها دارد. برای من تنها مسئلهٔ مشارکت نیست، بلکه مسئلهٔ ارتباط برقرارکردن هم هست و ساختنِ یک رابطه به زمان نیاز دارد. معتقدم ما بهعنوان رهبران جامعه ما مسئولیم این روابط را به روشهای گوناگونی بسازیم. طبیعتاً من همهٔ آنچه را که باید، دربارهٔ جامعهٔ ایرانی نمیدانم و باید بیشتر یاد بگیرم. من زن جوانیام که تجربههای خیلی زیادی شاید نداشته باشم؛ درواقع خیلی کم سفر کردهام. من به کمک شما برای هرچه بیشتر و بهتر شناختن جامعهٔ بزرگ ایرانی – که نمایندهاش هستم – نیاز دارم. من به عرصهٔ سیاست وارد شدم، و با اندیپی هستم، چون آرمانم این است که همهٔ ما صدایی داریم برای والدینمان، برای بچههایمان، برای خانوادهمان و تمام این صداها باید شنیده شوند. فکر میکنم برای قدمهای اول، باید بگویم من جواب تمام سؤالات را ندارم و الزاماً نمیدانم چطور میشود کاری را بهروش درستِ آن انجام داد، اما دارم روی آن کار میکنم. و فکر میکنم ما باید با هم روی ارتباط با مردم کار کنیم و مطمئن شویم که این ارتباطی غیرواقعی و مصنوعی نیست. به همین علت است که من میخواهم برای دفتر نمایندگی خود کارمند فارسی زبان استخدام کنم تا به من کمک کند که با مردمانی که آنها را نمایندگی میکنم ارتباط نزدیکتری داشته باشم.
آقای امیر باجهکیان: در اینجا مایلم به مسئلهای اشاره کنم که تعدادی از نمایندگان از جمله خانمها جودی، سلینا، و سو روی آن کار میکنند و خود آقای هورگان نیز در پیام نوروزی امسال خود وعده پیگیری این مسئله را داد و آن مشکل ارزیابی مدارک تحصیلی و حرفهای خارجی در بریتیش کلمبیا است. بسیاری از ایرانیها در هنگام اقدام برای مهاجرت به کانادا بهدلیل زمینهٔ تحصیلی و حرفهای خود (که در کانادا مورد نیاز است) امتیاز خوبی میگیرند و به کانادا مهاجرت میکنند در حالیکه در اینجا، دقیقاً برای همان مهارتی که امتیازش موجبِ پذیرفتهشدنشان از طرف دولت و وزارت مهاجرت شده، کار مناسب پیدا نمیکنند و اجباراً تن به کارهای نامرتبط میدهند؛ نمونهاش و مثال کلیشهایش هم دکترهای راننده تاکسی هستند. نیودموکراتها متعهدند که همهٔ تلاش خود را بکنند تا مهاجران بتوانند در زمینهٔ حرفهای خود در اینجا مشغول به کار شوند.
آقای علی نگهبان: بهعنوان مترجم و کسی که ۲۰ سال است که در این کشور زندگی میکند، گرچه هنوز با لهجه صحبت میکنم، و شاید شما با فرزندان ما بهتر بتوانید ارتباط برقرار کنید، بههرحال ما میتوانیم منظور یکدیگر را درک کنیم. اما نکتهای که میخواهم بگویم این است که گاهی اوقات تنها ترجمهٔ لغات کافی نیست. بهطور مثال وقتی میگوئیم اعتماد، ممکن است در فرهنگ ما بهگونهٔ دیگری برداشت شود. یا مشارکت، همه میدانیم معنیاش چیست اما جامعهٔ ایرانی ممکن است برداشت متفاوتی از آن بکند. استراتژی شما برای گفتوگو با جوامع ملیتهای مختلف چیست؟
آقای جان هورگان: وقتی من رهبر حزب شدم، یک گروه داخلی در انجمن حزبیمان (Caucus) درست کردم تا دو نقش متفاوتی را که هر یک از ما داریم، جدا کرده باشم؛ یکی نقشی که بهعنوان نمایندهٔ منتخب حوزهٔ خودمان داریم و روزانه با آن مشغولیم و دیگری بهعنوان عضو حزبی که اپوزیسون رسمی استان است بهمنظور ایجاد پلتفرمی برای شنیدن نظرگاههای مختلف، همچنان که داریم برای انتخابات بعدی آماده میشویم که حدود ۱۰ ماه دیگر است. واقعیتش تنها چیزی که بابتش پشیمانم این است که کاش اینکار را یکسالونیم قبل کرده بودیم چرا که حالا به انتخابات نزدیکایم و وقتی بهسمت مردم میرویم، فکر میکنند حتماً چیزی از آنها میخواهیم. یکبار در جمعی شرکت کرده بودم و شخصی به من گفت، شما اینجا چه میکنید؟ مگر انتخابات نزدیک است؟ و از قضا آنبار من صادقانهترین سخنرانیام را کردم، یعنی توانستم خودم باشم بیآنکه فکر کنم حالا مخاطبان من با چه حس و برداشتی به حرفهای من گوش میدهند. دلم میخواهد همیشه چنین باشد. حال در پاسخ به سؤال شما برگردیم به پلتفرمی که صحبتش بود، هدف ما در اپوزیسیون این است که با همه اقوام در ارتباط باشیم و در هر جامعهای یکی از نمایندگان ما حاضر باشند که در مورد جامعه ایرانی سو هَمِل است که مسئولیت این امر را بر عهده دارد. البته ما متأسفانه تا کنون در مجلس استان نماینده ایرانی نداشتهایم که من امیدوارم در این انتخابات به این هدف هم برسیم. ما خصوصاً مایلیم مشارکت جوانها افزایش یابد، چرا که وقتی صحبت از رأیدادن است، افراد مسن اغلب در صحنه حاضرند و مشارکت میکنند اما جوانان نه، چون آنها همیشه سرشان شلوغ است. پس ابتدا باید نیازها را مشخص کرد و تمایلات و خواستها را برای انجام آنها روشن نمود و سپس بهطور سنجیده از مردم دعوت به مشارک کرد؛ حزب نیودموکراتیک کانادا در این امر توفیق نداشت، اما ما آن را به جدیت پیگیری میکنیم.
آقای علی نگهبان: ولی دیگر احزاب هم همین حرفها را میزنند. در انتخابات فدرال اخیر، لیبرالها عملاً ایدههای اندیپی را ربودند و کش رفتند. اندیپی چه عملکرد متفاوتی مد نظر دارد؟ چهکار باید کرد که آنها پیشدستی نکنند؟ بنابراین تعاملی بر اساس برگردان و تفسیری لفظی کافی و کارآمد نیست بلکه ما باید بتوانیم بهقول گرامشی با استفاده از هوشی ذاتی عمل کنیم.
آقای امیر باجهکیان: ببخشید، مایلم نکتهای را یادآور بشوم. البته آقای هورگان به این مسئله اشاره کرد اما تصور میکنم ایشان از من متواضعترند. بهنظر من دلیل اینکه ما این جلسه را الان برگزار میکنیم، علاوه بر مشغولیتهای مربوط به انتخابات فدرال، این است که وقتی من برای اولین بار آقای جان را در سال ۲۰۱۵ ملاقات کردم، زمان زیادی برد تا طیِ گفتوگوهایی ببینیم چه میخواهیم بکنیم و از کجا میخواهیم شروع کنیم. درواقع ما میبایست همهچیز را از اول و از نو شروع میکردیم. در مورد مسئلهٔ نوع و روش مکاتبه و ارتباط برقرارکردن با کامیونیتی، کاملاً حق باشماست؛ وحشتناک است. از اشتباهات دستور زبانی گرفته تا غلطهای املایی و ترجمهٔ کلمهبهکلمه و استفاده از گوگل ترنسلیت که میراثِ حزب محافظهکار آقای هارپر است. ما شروع کردیم به کار روی این مسئله و اینکه برگردان باید بهنحوی باشد که منظور را برساند و خب این کارِ زیادی میبرد خصوصاً توضیحدادن مسائلی که در فرهنگ مقابل وجود ندارد. ما بهطور جدی روی این موضوع تمرکز کرده و کار میکنیم.
آقای جان هورگان: لازم است بگویم که منابع دولت تقریباً نامحدود است درحالیکه منابع اپوزیسیون به شدت کم است. این اختلاف بسیار بسیار زیاد است و البته من اینجا قصد ندارم آهوناله کنم، بلکه تأکیدم بر کمبودن منابع ماست. حال برگردیم به سؤال شما، چرا جان هورگان و چرا نه کریستی کلارک… دولت لیبرال ۱۵ سال بر سرِ کار بوده و نتیجه این است. چالهچولههای بسیاری در این کارنامهٔ ۱۵ ساله هست که ما آنها را میشناسیم و طیِ برنامههای انتخاباتی که در پیش است، برایشان طرحهای پیشنهادی ارائه خواهیم داد و قطعاً در ارائهٔ این طرحها از آنچه در دیدارهایی مانند این برمیگیرم، استفاده خواهم کرد و در کمپینهای انتخاباتی شرح خواهم داد.
آقای مهدیار بیاضی: من سؤالی در اینجا دارم؛ هر حزب سیاسیای خلاصه میشود در رأیدهندگان، داوطلبان و پول، شما باید اینها را داشته باشید تا برنده شوید. بهدلیل علاقهام کمپین «بیسی اندیپی» را دنبال میکنم و تا جایی که میدانم اوضاع جمعآوری کمکها مالی و درمجموع پشتوانهٔ مالی چندان خوب نیست و ۱۰ ماه زمان زیادی نیست. در این ارتباط شما چه تدبیری اندیشیدهاید؟
آقای جان هورگان: البته در انتخابات گذشته ما پول بدی جمع نکردیم ولی خب، باختیم. امروز لیبرالها رسماً به کسب و کارها میگویند که باید به ما بیشتر از پیش کمک کنید، وگرنه در دولت آینده دسترسی شما به وزرا و مقامات دولتی محدود خواهد بود. مسلماً من هم قصد دارم به سراغ بیزینسها بروم. و اگر از من سؤال شود که اینبار چه چیز تفاوت خواهد داشت، خواهم گفت که اگر ما برنده شویم، من کمکهای مالی شرکتهای بزرگ (Corporate Donations) را متوقف خواهم کرد.
خانم سلینا رابینسون: آنچه که بهنظر من بسیار مفید است، این است که ما مشکلات شما را بهعنوان نمایندگان جامعهٔ ایرانی بدانیم. داستانهای شما را بشنویم و بهعنوان نمایندگان قانونگذار استانی، آنها را انعکاس دهیم و در جهتِ رفع مشکلات و خواستههایتان برآئیم. شخصاً همواره مؤثرترین و مهمترین منبع برای درک کمبودهای اقوام مختلف، گوشدادن به حرفهایشان بوده و آنچه از سر گذراندهاند.
آقای فرهاد صوفی: تا جایی که میدانم جمعیت ایرانی خارج از کشور حدود ۵ تا ۶ میلیون نفر میشود. درست است، آقای برزگر؟
آقای جمشید برزگر: آمار رسمی میگوید ۳ میلیون نفر اما تصور میکنم آن عدد دقیق نیست و میبایستی حدود ۴ تا ۵ میلیون نفر باشد.
آقای فرهاد صوفی: بله، ۵ میلیون نفر که از آن میان فکر میکنم جمعیت ایرانیِ کانادا در مرتبهٔ سوم باشد. آمریکا با حدود ۲ میلیون نفر، در صدر، کشورهای حوزهٔ خلیج فارس با حدود ۸۰۰٬۰۰۰ نفر، دوم و کانادا با حدود ۴۰۰٬۰۰۰ نفر، سوم است. البته توجه کنید آن ۲ میلیون نفر در آمریکایی است با جمعیت کل ۴۰۰ میلیون نفر و این ۴۰۰٬۰۰۰ نفر در کانادایی با جمعیت کل ۳۵ میلیون نفر که طبیعتاً و با درنظرداشتنِ این واقعیت که روزانه مهاجران و پناهندههای جدیدی از ایران وارد اینجا میشوند و این روند رو به افزایش است، ما باید روی جامعهٔ ایرانی بهطور جدی حساب کنیم. ببینید الان در استان انتاریو که بیشترین جمعیت ایرانی را دارد، دو نمایندهٔ ایرانی در سطح فدرال و یک نماینده در سطح استانی داریم و این نتیجهٔ فعالبودن جامعهٔ ایرانیست. در امریکا فقط ۵ خانم در کاخ سفید کار میکنند.
آقای جمشید برزگر: در مجلس سوئد، ۹ نمایندهٔ ایرانی هست که ۷ نفر از آنها زیرِ ۳۰ سال سن دارند.
آقای جان هورگان میبایست زودتر از پایانِ نشست برای انجام مصاحبهٔ زندهای، جلسه را ترک میکرد که آقای مهدیار بیاضی اجازه خواست سؤال کوتاهی را طرح کند. او گفت:
معضل مسکن از جمله مسائلی بوده که «بیسی اندیپی» قولِ پرداختنِ به آن را داده است. دولت لیبرال بیسی تنها کاری که کرده است، افزایش ۱۵ درصدی مالیات برای خریدارانی بوده که مقیم اینجا نیستند و نیودموکراتها به این امر معترضند. مایلم نظر شما را در اینباره بدانم.
آقای جان هورگان: آنها فکر میکنند مشکل را حل کردهاند. ممکن است در ماه اوت بهدلیل تازگیِ این قانون، کمی کاهش در فروش خانه مشاهده شود، اما معضل دوباره خودش را نشان خواهد داد. من نه تنها فکر نمیکنم این راهکاری برای حل این بحران باشد، بلکه آنرا خطمشی نژادپرستانهای میدانم مانند بسیاری تصمیمات دیگر در سالیان گذشته که دولت بعدها مجبور شده است برای آنها عذرخواهی هم بکند. فکر میکنم دولت بعدها مجبور خواهد شد برای این نیز عذرخواهی کند. مسئله، افزایش مالیات برای افراد غیرمقیم نیست، مسئله مردم نیست، بلکه مسئله سرمایهٔ سوداگر است. راه درست این است که با اصلاح قوانین، جلوی این سوداگری را گرفت. من کسانی را میشناسم که بهطور مثال مدیرعامل شرکتهای بزرگی در آمریکا هستند و تخصصشان در اینجا مورد نیاز است، اما وقتی موضوعِ آمدنشان به اینجا طرح میشود، میگویند مسکن در آنجا بسیار گران است. بنابراین معتقدم مشکل بایستی عمیقتر بررسی و حل شود.
خانم سلینا رابینسون: مایلم به نکتهای در اینمورد اشاره کنم و آن اینکه وقتی با یکی از اعضای شورای شهر صحبت میکردم، پرسیدم چرا برای حل مشکل مسکن ساختوساز بیشتری خصوصاً آپارتمان انجام نمیگیرد، جوابی که گرفتم این بود که ما در اینجا با کمبود طراح مواجهیم و از قضا شخصی بود از آلبرتا که علاقهمند بود برای چنان پوزیشنی اما مشکل این است که آن شخص میگوید که در ونکوور نمیتواند از عهدهٔ هزینهٔ مسکن برآید. یعنی ما آنقدر در زمینه مسکن مشکل داریم که حتی افراد شاغل در زمینه ساخت و ساز هم از پس هزینههای مسکن بر نمیآیند.
پس از ترک آقای جان هورگان و در انتهای جلسه، کمی درمورد نحوهٔ ارتباط برقرارکردن با کامیونیتیهای مختلف بحث و گفتگو شد. خانم سلینا رابینسون اشاره کرد که هر کامیونیتیای اغلب به شکل خاصی از رسانه متمایل است، بهعنوان مثال روسها بیشتر به رادیو تمایل دارند و ایشان مایل بود بداند برای کامیونیتی ایرانی چه رسانهای بهترین راه برقراری ارتباط است. خانم شری سلطانی گفت معتقد است که شبکههای اجتماعی اصولاً بیشترین مخاطب را دارند (نه تنها میان کامیونیتی ایرانی) و در کار خودشان این را بهخوبی تجربه کردهاند. آقای مهدیار بیاضی معتقد بود که نشریههای چاپی دیگر از دور خارج است خصوصاً برای نسل جوان و او نه فقط رسانههای ایرانی که تمام رسانهها را از طریق نشر دیجیتال دنبال میکند.آقای امیررضا نوریزاده (مدیر سایت ایرونیا) گفت که یکی از چالشها، نحوهٔ به مشارکت فراخواندنِ آن گروه از ایرانیان است که در اینجا زندگی میکنند اما درآمدشان از ایران است، بسیاری از آنها برایشان اهمیتی ندارد در عرصهٔ سیاسی کانادا چه میگذرد، چرا که زندگی خود را تحت تأثیر آن نمیبینند. آقای رامین محسنی (تلویزیون آریا) اشاره کرد که دستِ کم ۱۰ نشریهٔ چاپی فارسیزبان در ونکوور داریم که بسیاری از آنها بیست یا شاید سی سال است که در عرصهٔ مطبوعات فعالیت دارند و باید دید چرا در این نشست شرکت نکردهاند (آقای امیر باجهکیان تأئید کرد که تمام آنها دعوت شده بودند). آقای امیر باجهکیان گفت که معتقد است ارائهٔ فرهنگ ایرانی و مشارکت ایرانیان را باید از محدودهٔ برگزاری مراسم جشن نوروز و صرفاً پرداختن به رقص و گفتنِ «عید شما مبارک!» درآورد. وی با اشاره به سمیناری که گروه «همیاری ایرانیان ونکوور» در دسامبر سال گذشته تحت عنوان «اقلیتهای جنسی وباورهای نادرست فرهنگی» برگزار کرد که آقای مایک فارنوُرث عضو ارشد «بیسی اندیپی» و نمایندهٔ استانی سابق نیز که خود همجنسگراست، در آن شرکت کرده بود، به ضرورت پرداختنِ هرچه بیشتر به چنین برنامههایی تأکید کرد.
آقای فرهاد صوفی اشاره کرد که یکی از مهمترین مسائل، خدمات بهداشت عمومی و موضوع سفارت ایران در کاناداست. وی با اشاره به ایرانیهای متمولی که با تمایلات محافظهکارانه بهدلیلِ مسئلهٔ گشایش سفارت ایران در کانادا، در انتخابات فدرال اخیر به لیبرالها رأی دادند، تأکید کرد که منافع شخصی در گرایش به سمت احزاب بر اساس برنامههای آنها نقش مهمی بازی میکند. خانم سیما غفارزاده (رسانهٔ همیاری) اشاره کرد که یکی از مسائلی که مردم در استان بیسی از آن ناراضیاند، مسئلهٔ پرداخت مبلغی برای بیمه درمانی عمومی MSP است که در دیگر استانها وجود ندارد و خانم سلینا رابینسون در پاسخ گفت که «بیسی اندیپی» در برنامهاش دارد که این مسئله را حل کند. وی اشاره کرد که این مبلغ درواقع عدد ثابتی است فارغ از میزان درآمد افراد، در حالیکه میبایست متناسب با درآمد مانند مالیات بر درآمد محاسبه و بهعنوان بخشی از آن منظور شود.
در خاتمه خانم جودی ویکنز و خانم سلینا رابینسون ضمن تشکر از شرکتکنندگان در این نشست، و با اشاره به اینکه درِ دفاتر آنها همیشه به روی مردم بازاست، به آنان یادآور شدند که بهعنوان نمایندگان کامیونیتی ایرانی، تلاش کنند همواره در ارتباط با نمایندگان منتخبشان باشند تا صدایشان شنیده شود.